خنده هایم شکلاتی

شده اند...

ولی زیادی خالص!

تلخ تلخ...!

 دلم درد میکند!

خام بود خیالهایی که به خوردم دادی...!

به یاد تو زندگی کردن چه کم خرج است...!

نه خواب میخواهد،

نه خوراک...!

بسیار کوشیدند

آغوش و بوسه را از عشق حذف کنند...

اما...

فقط عشق را

از آغوش و بوسه حذف کردنند!!!

دست از پا خطا کنی

تعویض میشوی!

این حوالی شبیه تو زیاد است!

این است عشق امروزی!!!

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی ننال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

دلت که گرفته باشد

با صدای ترانه که هیچ...

با صدای نون خشکی دوره گرد

هم گریه میکنی...

تنها یک "خداحافظی"

بی دلیل

دل تمام

"سلام هایم"

را شکست...!!!

هرجا که میبینم نوشته:

"خواستن توانستن است"

آتش میگیرم!!

یعنی او خواست

که نشد...؟!

وقتی خداحافظی میکنیم

چــه انـرژی عـظیـمی مـی خواهـد

کـنترل اولین قـطره اشک

بـرای نـچکیـدن!

کلاغ...!

تو هم بپر!

آخر بازی من ماندم

و تنهایی

که هرگز نمیپرد...!

آرامتر سکوت کن!

صدای بی تفاوتی ات

آزارم میدهد...!

نه پیشانی من به لبهای تو رسید...

نه لیاقت تو به احساس من...!!!

نقاشی اش خوب نبود...

اما خوب راهش را کشید

و رفت...!

نه سیگارهای زیاد می خواهد!

نه سری زیر آب

نه بالا رفتن از هیچ کوهی...

نفست که نپیچد...

نفسم می برد!!!

من یک سیلی به تو بهکارم!!

من آن تمبرهای دوستت دارم را

روی گونه ات چسباندم!

وقت رفتنت

باید مهر باطل شد

رویشان می زدم...!

دلم یک سیلی میخواهد

بزن!بزن...

بخاطر اشتباه نکرده ام!

صورتم از سیلی سرخ شود بهتر از ان است

که بدنم از سردی نگاهی کبود...!

غصه نخور،کنار اومدم با نبودنت!

خیلی که دلم بگیره!

گریه میکنم...

دچار مرگ عاطفی شده ام

متقاضی بود...اهدا میکنم...

زندگی ام را!!

به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …

افسوس…

زن بودن "

هر تکه از وجودت رو پیش مردی جا گذاشتن نیست !

برای یک مرد با تمام وجود بودنه ...

و

" مرد بودن "

اثبات مردانگیت به تمام زنان عالم نیست !

برای یک زن با تمام وجود مرد بودنه

سخت است " هنگام وداع "

آنگاه كه در ميابي

چشماني كه در حال عبورند

پاره اي از وجود تو را نيز با خود ميبرند...

درونـم غوغاستـ
 
سآدهـ میشکنـم

بآ یڪ تلنگر کوچڪ

این گونـﮧ نبودم ....
 
شدم

میــ ـایـــے ...
اما با سکوتــــــ ـ !!!
اگــ ـر میخواهـ ـے صرفهــ جویی کنے ...
حداقل حسابـــــ ـ این را بکـ ـن:
درستـــــ ـ استــــــــ ـ سکوتــــ ـ رانشکستے امّا...
مرا ... !
 

چند روزیست سیگارم دلم را می زند...

میلی به آن ندارم...

اما بی انصافیست آنطور که تو مرا ترک کردی،

ترکش کنم(حسین پناهی)

در باز و بسته شد!

باد است،حتما باز شوخی اش گرفته

ارای آمدنت را درمی آورد!!!

پرندگانم را آزاد کردم

زیرا فهمیدم نداشتن

تنها راه از دست ندادن است!!!

به من میگویند دلتنگ نباش!!!

خدایا...

انگار به آب می گویند:

خیس نباش!!!